دنیا مووی

پس از آنکه چند ابرقهرمان تبهکار از قدرت‌های مافوق بشری خود سوء استفاده می‌کنند، گروهی از افراد عدالت‌خواه برای از پای درآوردن آنها وارد عمل می‌شوند و...

الهام گرفته از داستانی واقعی، تلاش یک زن در شهری در شیلی برای یافتن خواهر گمشده‌اش که باید همزمان با بی توجهی نهادها، تنهایی و آزار رسانه ها مبارزه کند.

داستان این مجموعهٔ تلویزیونی بر اساس پروندهٔ جاگر سنترال پارک نیویورک (حمله و تجاوز به تریشا میلی زن ۲۸ سالهٔ سفیدپوست آمریکایی) و در مورد ۵ نوجوان سیاه‌پوست است که به اتهام تجاوز جنسی و حمله به یک زن در سال ۱۹۸۹ در سنترال پارک شهر نیویورک بازداشت و محاکمه می‌شوند.

در تابستان سال ۱۹۹۸ میلادی، یک پسر دوازده ساله هندی به نام هارشو گوپتا و اعضای خانواده‌اش، مصائب متعددی را در زندگی روزمره‌شان تجربه می‌کنند و پس از ماجراهای فراوان، هارشو به اهمیت وجود خانواده پی می‌برد و...

سال‌ها پس از یک حمله وحشیانه که او را در واقعیتی دائماً در حال تغییر قرار داد، کربی مزراچی متوجه می‌شود که قتل اخیر با حمله او مرتبط است. او با خبرنگار کهنه کار دن ولاسکز همکاری می کند تا حال همیشه در حال تغییر او را درک کند و با گذشته خود مقابله کند.

براساس داستانی واقعی و مستندی به نام مرگ در راه‌پله، راجع به مایکل پترسون، یک رمان‌نویس جنایی است که پس از آنکه جسد همسرش در پایین راه پله های خانه‌شان پیدا کرد، متهم به قتل او شد.؛ اتهامی که ۱۶ سال در گیر و دار دادگاه و فرایندهای قضایی به طول انجامید...

داستان در مورد بری آلن است، کسی که بعد از انفجار در آزمایشگاه استار و قرار گرفتن در معرض ذرات شتاب دهنده به کما می‌رود. چند ماه بعد از کما بیرون می‌آید و متوجه سرعت و قدرتی عجیب درون خود می‌شود که این امکان را به او می‌دهد تا در سنترال سیتی مثل یک فرشته‌ی نگهبان که قابل رویت نمی‌باشد، حرکت کند. اما...

ایمان یک کارآگاه مؤمن هنگام تحقیق درباره قتلی وحشیانه که ظاهراً به مارپیچ خانواده سرشناس ایالت یوتا به سمت بنیادگرایی فرقه ال‌دی‌اس و بی اعتمادی آنها به دولت مرتبط است، مورد آزمایش قرار می گیرد.

مینی سریالی محصول پارامونت که مراحل تولید و ساخت فیلم برجسته پدرخوانده را به تصویر می کشد. آلبرت اس. رودی، تهیه کننده برنده اسکار، تجربیات فاش نشده ای از ساخت پدرخوانده را رونمایی می کند.

کاساندرا بودن، مهماندار هواپیما، پس از گذراندن شبی در دبی خود را در هتل در کنار یک جسد میبیند. به دلیل ترسش از تماس با پلیس تصمیم میگیرد به روی خودش نیاورد و خیلی عادی صبح ان روز را همراه با بقیه مهماندار ها و خلبان ها به فرودگاه می رود اما حالا مامور اف‌بی‌آی بع سراغ او می آید.